خلاصه :
قصه یک خانواده خوشبخت و پرجمعیت است که شب مراسم عقدکنان دخترشان اسرا (باران کوثری)، خوش و خرم شادی میکنند و میزنند و میرقصند. نرسیدن غذای مجلس، آغاز رخنه نگرانی در جمع خانواده است و مخاطب هم که بهاندازه کافی با چنین فضایی درگیر بوده است خوب میداند که این خوشیها فقط مقدمهای بر یک داستان غمانگیز با مصیبتهای تمامنشدنی است و دلداری دادن کاراکترها به هم که غذا بهزودی میرسد، فقط حکم آرامش قبل از طوفان را دارد.