خلاصه :
جمیل، رئیس یک باند تبهکاری است که توسط همسر خواهرش، سرهنگ یونس سبزی به زندان افتاده است. او ۱۵ سال زندان بوده است. در آستانه رهایی از زندان، از دلبستگی میان دخترش (خورشید) با پسر سرهنگ سبزی (امیرحسین) مطلع میگردد و با اینکه کینه و نفرت نسبت به یونس، سرتاسر وجودش را گرفته، با ازدواج فرزندانشان موافقت میکند. او که در تمام این سالها به انتقام فکر میکرده، در روز عقد دخترش از زندان آزاد میشود و…