خلاصه :
حبیب در سالهای آخر عمر، تصمیمگرفته به خانه آبا و اجدادیاش برگردد. او خانواده اکرم، از اقوام دورش را برای پرستاری و مراقبت از خود به این خانه دعوتکرده تا با او زندگی کنند. در این میان، خوشیها و ناخوشیهای این خانواده، زندگی حبیب، دختر و دامادش را تحتالشعاع قرار میدهد...